صدای سکوت من
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, توسط رز |

من خیلی احساس تنهای میکنم           احساس میکنم قلبم خسته شده

دیگه دوست نداره به تپیدن ادامه بده میخواد استراحت کنه اخه خسته شده

گفتم خدایا من باهات حرف دارم  حرفامو گوش میدی منو میبینی وقت داری

خدا جواب داد من کنارت نشستم بگو حرفاتو گوش میدم من همیشه پیش

تو هستم گفتم خدایا قلبم خسته شده از پس شکستنش دیگه نمی خواد بتپه

گفتم خدا یا من خیلی تنها هستم چرا به من  همدم خوبی ندادی لیا قتشو نداشتم؟

چرا من انقدر زود از این دنیای تو سیر شدم خسته شدم چرا؟؟؟؟

مگه نگفتی که این دنیا دنیای عمل عکس العمل پس کی من عکس العمل کارامو می بینم؟

گفتم خدایا از پس توی این دنیای تو اشک  ریختم خسته شدم انقدر چنگ زدم تا امید تازه ای

پیدا کنم خسته شدم انقدر با خودم کلنجار رفتم تا از راه درستی که تو گفتی بیرون نرم خسته شدم

گفتم خدایا تنهای فقط لایق تو هستش من انسانم دیگه صبرم تموم شده  خسته شدم

خدایا ازت میخوام منو با خودت ببری تا به آرامش برسم  اونجا به شادی برسم از تنهای

نجات پیدا کنم

خدا گفت صبر کن صبر کن

من  گفتم باشه بازم صبر می کنم.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.